• سه شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴ ۱۲:۳۸فرهنگی/هنریایسنا

    «بچه‌های سنگ و جنگ»


    «بچه را در گوشه‌ای گذاشتم و آماده شدم تا خود را برای نجات مادر به مهلکه بیندازم. تمام این حوادث یکی دو ثانیه بیشتر طول نکشید؛ ولی آنقدر مخوف و دردناک و ضجه‌آور بود که تا اعماق استخوان‌هام نفوذ کرد. بچه خود را در آغوش مادر انداخت و مادر آهی کشید و بچه را بر سینه‌ی سوراخ شده‌ی خود فشرد


    مشاهده خبر